ترجمه مقاله

ابوبکره

لغت‌نامه دهخدا

ابوبکره . [ اَ بو ب َ رَ ] (اِخ ) نُفیعبن حارث بن کلده . پدر نفیع، حارث طبیب معروف عرب و مادرش سُمیّه ٔمشهوره کنیز حارث بود و سمیه دو فرزند یکی به نام نافع و دیگر نفیع آورد و حارث نفیع را از خود نفی کردو پس از آن سمیه زیاد را بزاد. در دائرةالمعارف اسلامی بغلط اصل سمیه را از ایران گفته اند و این درست نباشد چه بلادری بنقل ابن حجر در اصابه صریحاً گوید سمیه از اسیران روم بود. آنگاه که حارث نفیع را نفی کردنفیع مولای یکی از بزرگان ثقیف بطائف شد و هنگامی که جیش مسلمانان طائف را محاصره کردند او به ابکره یعنی دولابی از باره ٔ شهر فروشد و بجند مسلمین پیوست و اسلام آشکار کرد و از این او را ابوبکره گفتند. وی از ذکر نام پدر و نسب خویش هیچ گاه سخنی نمیراند و گویند وقتی او گفته پدر من مسروح است . وی در جنگ جمل از هر دو فریق کناره کرد و بروزگار عمربن الخطاب بعلت نسبت زشتی که به مُغیره داد و اثبات آن بشرع نتوانست عمر وی را حد زد. ابوعثمان نَهدی حسن بصری و احنف ازوی روایت دارند. در سال 51 هَ . ق . ببصره درگذشت .
ترجمه مقاله