ترجمه مقاله

ابوسعید

لغت‌نامه دهخدا

ابوسعید. [اَ س َ ] (اِخ ) (سلطان ...) میرزا بن محمدبن میرانشاه بن تیمور گورکانی آخرین پادشاه خاندان تیمور در ماوراءالنهر و هرات و بلخ و خراسان . او از 854 تا 873 هَ.ق . امارت داشته است . مولد وی به سال 830 هَ . ق . بود. پدر او در مرض موت این پسر را به میرزا الغبک شاهرخ که بعیادت او آمده بود سپرد و این امیر هیئت شناس معروف ، بنا بر وصیّت محمد، بوسعید را در تحت رعایت و سرپرستی خویش تربیت کرد و بوسعید در کنف حمایت او بصفات حسنه و اخلاق پسندیده متّصف شد و طرفی کافی از علوم وقت بربست و شیخ ابوالفضل مورّخ صاحب آیین اکبری گوید: ابوسعید در قول و عمل ، صدق و صراحت لهجه داشت و تقوی و پرهیزکاری قائد او بود و با ملامحی زیبا وریشی پُر و انبوه از سایر مغلان تمایز داشت . در 25 سالگی به سال 853 هَ . ق . جنگی میان الغبک و پسر او عبداللطیف درپیوست . ابوسعید فوت فرصت نکرده با قبیله ٔارغون ترکمان بصدد گرفتن سمرقند از عبدالعزیز برادرزاده ٔ الغبک افتاد و چون عبدالعزیز از پدر خویش استمداد کرد، ابوسعید ناگزیر به عقب نشینی شد. در سال بعدیعنی سنه ٔ 854 هَ .ق . عبداللطیف کشته شد و ابوسعید در بخارا بدعوی سلطنت برخاست و پس از جنگی با عبداﷲ یکی از بنی اعمام او که در فارس فرمانروائی داشت و بشکست ابوسعید منتهی گشت بجانب شمال هزیمت کرد و شهر بسی (ترکستان ) را مستقر خویش ساخت و عبداﷲ آن شهر را محاصره کرد و تسخیر آن نتوانست . در سال 855 هَ .ق . ابوسعید با استمداد از ابوالخیر پادشاه ازبک بماورأالنهر حمله برد و از سال 861 تا 863 هَ .ق . بتدریج برخراسان مستولی شد و شهر هرات را عاصمه ٔ ملک ساخت و آنگاه بقصد تسخیر عراق برآمد لکن جنگهای ییسون بغاخان جغتائی مغلی با وی مانع از پیشرفت و انجام این قصد گشت و برای تسکین نائره ٔ حملات ییسون بغا، یونس برادر بزرگ او را که در شیراز ناشناخت میزیست بخواست و پیمانی با وی ببست و ریاست او را با شرط تابعیت ابوسعیدبشناخت و روابط میان دو خاندان تیموری و چنگیزی با مساعی یونس بصلح و خویشاوندی مبدّل گشت و سه دختر خان را ابوسعید برای سه پسر خویش خطبه کرد. معهذا با مال و وسائل دیگر برای استخلاص از ییسون بغا یونس برادراو را تقویت کرد. ابوسعید از سنه ٔ 855 هَ . ق . سال استیلای او بسمرقند بتوسعه ٔ متصرّفات خویش کوشید و بتدریج ماوراءالنهر و خراسان و بدخشان و کابل و قندهارتا حدود هندوستان بتصرف وی درآمد و بر بنی اعمام خویش یعنی احفاد شاهرخ غلبه و استیلا یافت و یکی از پادشاهان تیموری موسوم به حسین میرزا بایقرا با او به مقام ستیزه و جدال برآمد و عاقبت آنگاه که ابوسعید در کشمکش های تر کمانان مداخله میکرد کشته شد و تفصیل آن این است که : در سال 871 هَ .ق . جهانشاه رئیس ترکمانان قره قویونلو کشته شد و پسر جهانشاه از ابوسعید بمطالبه ٔ خون پدر استمداد کرد و ابوسعید بدو وعده ٔ مساعدت داد و در سال 872 هَ .ق . به ایفای وعده به جانب قره باغ مقر تابستانی اوزون حسن متوجه گشت و اوزون حسن در این اثناء چندین بار خواهش صلح و مسالمت کرد ابوسعید نپذیرفت و به پیشرفت خویش ادامه داد تا در یکی از منازل که اوزون حسن اوضاع آن میدانست راه آذوقه برابوسعید و سپاه او ببست تا حدّی که سپاهیان ابوسعیداز شدّت تنگی و عسرت مجبور بگریختن گشتند و ابوسعیدرا نیز مجال توقّف نماند و با عده ای از درباریان و ملتزمین خاصه ٔ خویش بازگشت و پسران اوزون حسن از پی او برفتند و ویرا دستگیر کرده باردوی ترکمانان بردندو باصرار سرداران ، اوزون حسن در بیست وپنجم رجب 873 هَ .ق . به کشتن او فرمان داد و در این وقت سن بوسعیدچهل سال بود. مولد او به سال 831 و مدّت سلطنت او بیست سال است . و عُمَر شیخ پسر او پدر بابرشاه و الغبک است و بابرشاه مؤسس سلسله ٔ بابری هندی میباشد. رجوع به مطلعالسّعدین عبدالرزاق سمرقندی و تاریخ رشیدی میرزا حیدربن محمد تغلات و اکبرنامه ٔ میرزا ابوالفضل و همایون نامه ٔ گلبدن بیگم و حبیب السّیر ج 2 ص 25، 111، 112، 113، 223، 224، 226، 227، 229، 230، 231، 232، 233، 234، 235، 236، 237، 238، 239، 240، 241، 242، 243، 244، 245، 246، 247، 248، 249، 250، 251، 252، 255، 257، 258، 260، 261، 263، 268، 279، 285، 301، 302، 303، 312، 329، 330، 361، 390، 422 شود.
ترجمه مقاله