ترجمه مقاله

ابوسعید

لغت‌نامه دهخدا

ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) محمدبن ابی السعادات عبدالرحمن بن محمدبن مسعودبن احمدبن حسین بن محمد مسعودی . ملقب بتاج الدین خراسانی مروالروذی بندهی (پنجدهی ). فقیه شافعی صوفی و ادیب فاضل و محدث لغوی . معلّم ملک الأفضل ابوالحسن علی بن السلطان صلاح الدین . مولداو پنجده از اعمال مروالروذ به سال 522 هَ .ق . بود.او بخراسان از ابی شجاع بسطامی و جز او و هم به بغداد استماع حدیث کرد و خود بشام و دیاربکر حدیث گفت و املا کرد. و در اول به بغداد شد و از آنجا بشام رفت ونزد صلاح الدین ایّوبی مکانتی بسزا یافت و تعلیم و تربیه ٔ ملک الأفضل علی پسر سلطان بدو مفوّض گشت و کتب بسیاری گرد کرد و چون در دمشق مقیم خانقاه سمیساطیّه بود آن کتب بدان خانقاه وقف کرد و بر مقامات حریری در پنج مجلد ضخم ، شرحی بی نظیر نگاشت و این شرح را حافظ ابوالحسن مقدسی از او روایت کند. و ابوالبرکات هاشمی حلبی گوید: آنگاه که صلاح الدین بحلب آمد او با سلطان بود و من جماعتی از اصحاب او را دیدم و بمن اجازه ٔ روایت داد. وفات او بدمشق در ربیعالآخر سنه ٔ 584 هَ .ق . است . و بعضی گفته اند کنیت او ابوعبداﷲ است .
ترجمه مقاله