ترجمه مقاله

ابوسعید

لغت‌نامه دهخدا

ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) آقسنقر برسقی ملقب به سیف الدین قسیم الدوله صاحب موصل و رحبه و دیگر نواحی . او پس از سپهسالار مودود از طرف سلطان محمد ملکشاه سلجوقی امارت این صقع یافت و مودود در سال 507 هَ . ق . بدست جماعتی از باطنیان کشته شد و آق سنُقر در این وقت شحنه ٔ بغداد بود و این منصب را سلطان محمد در سال 498هَ . ق . یعنی پس از مرگ برادر خود برکیارق آنگاه که بسلطنت رسید به آق سنقر داد و در سال 499 هَ . ق . سلطان محمد آق سنقر را به محاربه ٔ کیقبادبن هزاراسب دیلمی منسوب به باطنیّه به محاصره ٔ تکریت مأمور کرد و او در رجب این سال به تکریت شد و آن شهر را تا محرم سنه ٔ 500 محصور داشت و آنگاه که تسخیر قلعه ٔ تکریت نزدیک شد سیف الدوله صدقه بدانجا شد و او قلعه را تسلیم کرد و با اموال و ذخایر خویش بیرون شد و زمانی که به حلّه رسید بمرد و وقتی که خبر مرگ مودود اسپهسالاربه سلطان محمّد رسید به آق سنقر امر کرد که تجهیز جیش کرده و به موصل برای قتال با مردم فرنگ به شام شودو آق سنقر به موصل شد و موصل را قبضه کرد و با مردم فرنگ جنگ و آنان را از حلب دفع کرد و سپس به موصل بازگشت و بدانجا بزیست تا در جمعه ٔ نهم ذیقعده ٔ سال 520 هَ . ق . به قول عماد جماعتی از باطنیان در زی ّ صوفیه به جامعِ موصل درآمده و آنگاه که او از نماز بازمیگشت وی را به زخمها بکشتند و ابن جوزی گوید قتل او در مقصوره ٔ جامع موصل در سال 519 هَ . ق . بود و علّت کشتن او آن بود که او برای برکندن باطنیّه مساعی بسیار بکار برده بود و جمعی کثیر از آنان بکشته بود. وپس از او عزالدین مسعودبن آق سنقر به جای او نشست .
ترجمه مقاله