ترجمه مقاله

ابوشاه

لغت‌نامه دهخدا

ابوشاه . [ اَ ] (اِخ ) فارسی یمانی . از ابناء فارس . صحابی است . و در یکی از مجالس رسول صلوات اﷲ علیه حاضر بود و آنگاه که خطبه ٔ او علیه السلام به پایان رسید ابوشاه درخواست تا آن خطبه برای وی بنویسند و رسول صلّی اﷲ علیه و آله امر فرمود تا خطبه را نوشته بوی دادند و ابن حجر گوید: بعضی او را ابوشاه کلبی گفته اند لکن او فارسی است از ابناء و شاه در کنیت او به معنی ملک است نه مفرد شاه .
ترجمه مقاله