ترجمه مقاله

ابوشاکر

لغت‌نامه دهخدا

ابوشاکر. [ اَ ک ِ ] (اِخ ) ابن ابی سلیمان داودبن متی بن ابی المعین ابی فانه و لقب ابوشاکر موفّق الدین است و چنانکه در شرح حال ابوسلیمان آمده است ابوشاکر با پدر و برادران دیگر باول در خدمت فاطمیان مصر بودند و سپس با ملک ماری به بیت المقدس شدند و آنگاه که سلطان صلاح الدین ایوبی توفیق فتح قدس یافت ابوسلیمان با فرزندان خویش به سلطان پیوستند و صلاح الدین بعض آنانرا به طبابت خاصه ٔ خویش و بعضی را که از آن جمله ابوشاکر بود به ملازمت برادر خود الملک العادل گماشت و او ابوشاکر را به خدمت فرزند خویش الملک الکامل امر فرمود و ابن ابی اصیبعه گوید: ابوشاکربن ابی سلیمان کان متعیناً بصناعة الطب متمیزاً فی علمها و عملها جید العلاج مکیناً فی الدولة و قراء صناعةالطب علی اخیه ابی سعید و تمیز بعد ذلک و اشتهر ذکره . گویند ملک کامل را بجوانی بعلت بیماری که بر او عارض شد مداوات به افیون کردند و دوره ٔ این معالجه دیر کشید چنانکه افیون برای او عادت گونه ای شد و رفته رفته بر مقدار آن میافزود و از این رو لاغری و نزاری سخت در او دیده میشد. آنگاه که ابوشاکر سمت طبابت خاصه ٔ او یافت چاره ٔ معتاد خویش از وی درخواست و او جوارش عنبری ترتیب کرد و ماءالحیوة بساخت و افیون را با زعفران ترکیب کرده و تدابیر دیگر بکار برد و بزمانی کوتاه این عادت سوء از وی دفع کرد و هزال بفربهی بدل گشت و ابوشاکر به انعام و احسانی وافر نائل آمد و ملک العادل در سفر و حضر از او جدائی نمیخواست . وفات او در 613 هَ . ق . بقاهره ٔ مصر بود و در محلی موسوم به دیر خندق جسد او بخاک سپردند و شاعری معاصر در حق وی گوید:
و هذا الحکیم ابوشاکر
کثیرالمحبّین والشاکر
خلیفة بقراط فی عصرنا
و ثانیه فی علمه الباهر.
و او بیشتر امراض را با مفردات معالجه میکرد و در علاج و هم حفظ صحت فصد و مسهل روا نمیداشت و میگفت در تمام عمر بیماران را معالجت کردم و کمترتجویز مسهل و فصد کردم و از این بود که اغلب آنان به صحت کامل نائل گشتند و باز میگفت اگر طبیب داند که معالجه ٔ بیمار در ترک معالجه و مدارات و انتظار گذشتن بحران است هیچگاه به محذور نیفتد و مریض را نیز به هلاک نیفکند و بیماری ساده را به بیماری های ردی و مهلک نکشاند.
ترجمه مقاله