ترجمه مقاله

ابوطاهر

لغت‌نامه دهخدا

ابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) محمدبن یعقوب بن محمدبن یعقوب بن ابراهیم بن عمربن ابی بکربن محمودبن ادریس بن فضل اﷲبن الشیخ ابی اسحاق ابراهیم بن علی بن یوسف قاضی القضاة مجدالدین الصدیقی الفیروزآبادی الشیرازی اللغوی ، مؤلف کتاب قاموس المحیط و القابوس الوسیط الجامع لما ذهب من کلام العرب شماطیط. مولد او729 هَ . ق . به کازرون بود و به شب سه شنبه ٔ بیستم شوال سال 816 یا 817 هَ . ق . به زبید درهشتاد و هشت یا هشتاد و نه سالگی وفات کرد. و او رابه مقبره ٔ قطب شیخ اسماعیل جبرتی به خاک سپردند. اوبه کازرون در هفت سالگی قرآن از حفظ داشت و قوت حافظه ٔ او به حدی بود که هر شب در خواب جامه پیش از خفتن دویست سطر ازبر میکرد. و در هشت سالگی به شیراز شد و در آنجا از پدر خود و نیز از قوام عبداﷲبن محمود ودیگر علمای شیراز علم آموخت و از آنجا بواسط و سپس به بغداد رفت و در بغداد نزد قاضی بغداد، مدرّس نظامیّه شرف عبداﷲبن بکتابش به تحصیل پرداخت و بنوبت به روم و هند و مصر سفر کرد و چنانکه در فهرست خویش آورده عده ٔ بسیار از اعیان علماء و فضلا را دیدار کرد و از آنان فوائد بیشمار گرفت و در فنون علمیه خاصه لغت و حدیث و تفسیر از اقران و امثال درگذشت و در نزد سلطان ابویزیدبن سلطان مراد صاحب رتبت و جاهی بلند گردید مالی و افراز سلطان بدو رسید و در رمضان 796 هَ . ق . به زبید رفت و ملک الاشرف اسماعیل بدانجا در اکرام او مبالغت کرد و هزار دینار به وی داد و به صاحب عدن نیز فرمان کرد تا هزار دینار دیگر بدو دهد و قضاء یمن او را سپردند و بیست سال به زبید ببود و چندین بار از زبید بزیارت خانه شد و در مدینه منوره و طائف چندی اقامت کرد و به هیچ شهر و قریه ای داخل نشد مگر اینکه عامه و سران آنجا در اکرام وی بر یکدیگر سبقت گرفتند و از جمله شاه منصور برادرزاده ٔ شاه شجاع ازتکریم او چیزی فرونگذاشت چنانکه صاحب مصر و سلطان بایزید و ابن ادریس در بغداد و تیمور و جز آنان همگی در تعظیم و بزرگ داشت او مبالغه کردند و تیمور به اول بار صدهزار درهم بوی بخشید و در معجم شیخ بن حَجَر مکی آمده است که تیمور وی را پنجهزار دینار داد و سلطان اشرف اسماعیل دختر او را بزنی کرد و ابوطاهر فیروزآبادی از محمّدبن یوسف زرندی صحیح بخاری را استماع کرد و از ابن خباز و ابن القیّم و ابن الحَموی و احمدبن عبدالرحمن المرداوی و احمدبن مظفر نابلسی و تقی سبَکی و پسر او تاج سبَکی و یحیی بن علی حداد و غیر آنان در دمشق حدیث شنود و در قدس از علائی و بیانی و ابن قلانسی و غضنفر و ابن نباته و فارقی و عزبن جماعَه و بکربن خلیل مالکی و صفی حَراوی و ابن جَهبل و غیر آنان اخذ روایت کرد. و از جمله ٔ تألیفات اوست : بصائر ذوی التمیز فی لطائف کتاب اﷲ العزیز در دو مجلد تنویرالمقیاس فی تفسیر ابن عبّاس در چهار مجلد. تیسیر فائحةالاهاب فی تفسیر فاتحةالکتاب در مجلدی کبیر. الدرالنظیم المرشد الی مقاصد القرآن العظیم . حاصل کورةالخلاص فی فضائل سورة الاخلاص ، شرح قطبة الخشاف فی شرح خطبةالکشاف ، شوارق الاسرارالعلیّة فی شرح مشارق الانوارالنبویّة در چهار مجلّد. منح الباری لسیل الفیح الجاری فی شرح صحیح البخاری و آن شرح ربععبادات است در بیست مجلّد. الاسعاد بالاصعاد الی درجةالاجتهاد در سه مجلد. عدةالحکام فی شرح عمدة الاحکام در دومجلد. افتضاض السهاد فی افتراض الجهاد در یک مجلد. النفحةالعنبریّة فی مولد خیرالبریّة. الصلات و البشر فی الصلاة علی خیرالبشر. الوصل و المنی فی فضل منی .المغانم المطابة فی معالم طابة. تهییج الغرام الی بلدالحرام . روضةالناطر فی درجة الشیخ عبدالقادر. المرقات الوفیّه فی طبقات الحنفیّة. المرقات الارفعیّه فی طبقات الشافعیّه . البلغة فی تراجم ائمةالنحو واللغة، نزهة الاذهان فی تاریخ اصفهان . تعیین الغرفات للمعین علی عرفات ، منیةالسئول فی دعوات الرسول . مقصود ذوی الألباب فی علم الاعراب . المتفق وضعاً المختلف صنعا. الدّر الغالی فی الاحادیث العوالی . التجاریح فی فوائد متعلقة بأحادیث المصابیح . تحبیر الموشین فیما یقال بالسین و الشین . الروض المسلوف فیما له اسمان الی الالوف .تحفة القماعیل فیمن تسمی من الناس و الملائکة اسماعیل . اسماءالسراح فی اسماءالنکاح . الجلیس الانیس فی اسماءالخندریس . انواء الغیث فی اسماءاللیث . ترقیق الأسل فی تصفیق العسل ، زادالمعاد فی وزن بانت سعاد و شرح آن در دو مجلد. التحف و الظرائف فی النکت الشرائف . احاسن اللطائف فی محاسن الطائف . الفضل الوفی فی العدل الاشرفی . اشارةالحجون الی زیارةالحجون . و گویند آنرا در یکشب نوشته است . فی الدرة من الخرزة فی فضل السلامة علی الخبزه و آن نام دو قریه است به طائف . تسهیل طریق الوصول الی الاحادیث الزائدة علی جامع الاصول در چهار مجلدو آنرا بنام ناصربن الاشرف نگاشته است . اسماء العادةفی اسماءالغادة، اللامع المعلم العجاب الجامع بین المحکم و العباب . سفرالسعادة. و جز آن از مطول و مختصر. و صاحب روضات کتب ذیل را نیز بدو نسبت کرده است : المثلث الکبیر در پنج مجلد و نیز کتابی بنام زیادات . و ابن حجر در انباءالغمر و شاگرد او حافظ سخاوی در الضوءاللامع و سیوطی در بغیه و ابن قاضی شهبه در طبقات و صفدی در تاریخ خود و مقری در ازهارالریاض ترجمه ٔ حال او آورده اند. و تقی الدین کرمانی گوید: شیخ مجدالدین فیروزآبادی در نظم و نثر فارسی وعربی به روزگار خویش بی نظیر بود و بسیار از بلاد و امصار را سیاحت کرد وزمانی دراز به دهلک بزیست و سلطان آن جزیره از تعظیم و تکریم وی چیزی فرو نگذاشت و بیست سال مجاور مکه بود و بدانجا قاموس را در مجلداتی چند بنگاشت و پدر من بدو امر داد تا آنرا مختصر کند و وی آنرا در مجلدی ضخم مختصر کرد و این کتاب محتوی فوائد عظیم و اعتراضاتی بر جوهری است . و سپس به هند روم سفر کرد. و نورالدین علی بن محمد العلیق المکی در وصف قاموس گوید:
مذ مد مجدالدین فی ایامه
من فیض ابحر علمه القاموسا
ذهبت صحاح الجوهری کأنها
سحرالمدائن حین القی موسی .
و جمال اسنوی و ابن هشام نحوی و بسیاری دیگر از لغوییین ونحات شاگردان اویند.
ترجمه مقاله