ترجمه مقاله

ابوعبدا

لغت‌نامه دهخدا

ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) قرشی . محمدبن احمدبن ابراهیم الهاشمی الاندلسی . یکی از زهاد معروف . از مردم جزیرة الخضراء بأندلس در مائه ٔ ششم . وی در بلاد مغرب به صحبت ششصد شیخ رسیده و ازآنان چهارتن را برای اقتدای خویش گزیده است و آن چهارشیخ ابوالربیع و شیخ ابوالحسن بن طریف و شیخ ابوزیدقرطبی و شیخ ابوالعباس جوزی بودند و جمعی کثیر بدو اقتدا کرده اند از قبیل شیخ ابوالعباس قسطلانی و غیره و ابوالعباس گفته های او را در جزوی گرد کرده است . ابوعبداﷲ سپس از اندلس به مصر و از آنجا به قدس رفته وتا آخر عمر به بیت المقدس اقامت داشته و ابن خلکان گوید: جماعتی از مردم مصر را دیدم که از او خوارقی حکایت میکردند و گویند که او بهر یک اصحاب خویش وعده ٔ ولایت یا منصبی عالی کرد و همه آن شد که او نوید کرده بود و در آخر عمر به علت جذام نابینا گشت و با نابینائی از چیزها که اخبار از آن رؤیت و مشاهدت خواهد آگاهی میداد از وی پرسیدند او چگونه بمرئیات آگاهی دارد؟ گفت همه تن من چشمهاست و با هر عضو که اراده کنم توانم دید و نقل است که گفت : سیروا الی اﷲ عُرجا مکاسیرفأن انتظار الصحة بطالة. و نیز گفت : من لم یدخل فی الأمور بلطف الأدب لم یدرک مطلوبه منها. و باز ازاو آورده اند که : من لم یراع حقوق الاخوان بترک حقوقه حرم برکة الصحبة. مدت زندگانی او 55 سال بوده و بیت المقدس بذی الحجه ٔ 599 هَ . ق . درگذشت و در مسجد اقصی بر وی نماز کرده و بخاک سپردند و قبر او مزار است . رجوع به نفح الطیب و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 732 شود.
ترجمه مقاله