ترجمه مقاله

ابوعمرو

لغت‌نامه دهخدا

ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) مارانی .عثمان بن عیسی بن درباس بن فیربن جهم بن عبدوس الهدیانی المارانی ملقب به ضیاءالدین . از بنی ماران طائفه ای ظاهراً از اکراد در مروج موصل . برادر قاضی صدرالدین ابی القاسم عبدالملک حاکم بدیار مصریه . ابوعمرو یکی ازاعلم فقهای شافعی به روزگار خویش بود. و در جوانی به اربل شاگردی ابوالعباس خضربن عقیل کرد. سپس بدمشق شد و نزد شیخ ابوسعید عبداﷲبن عصرون به تکمیل آموخته های خویش پرداخت . و ادب و مذهب و اصول فقه متقن کرد و او را بر کتاب المهذب شرحی شافی است قریب بیست مجلد و این کتاب به پایان نرسید و از کتاب الشهادات تا آخر کتاب بر جای ماند و آنرا الاستقصاء لمذاهب الفقهاء نام داده است وهم لمع شیخ ابواسحاق شیرازی را شرح کرد در دو مجلد. و وی از دست برادر خویش صدرالدین نیابت قضا و حکم قاهره داشت و سپس از آن مقام عزل شد ودر آن وقت امیر جمال الدین جسربن الهکاری او را در قصر قاهره مدرسه ای کرد و تدریس آن گذاشت و او تا پایان عمر این شغل ورزید و بدوازدهم ذی القعده ٔ 602 هَ . ق . بقاهره درگذشت و در این وقت قریب نود سال از عمر او گذشته بود و جسد وی در قرافه ٔ صغری بخاک سپردند.
ترجمه مقاله