ترجمه مقاله

ابوعمرو

لغت‌نامه دهخدا

ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) اوزاعی . عبدالرحمن بن عمرو. از اوزاع که نام قبیله ای است . مذکّر و واعظ و زاهد معروف . مولد او اوزاع ، قریه ای بدمشق در سال 88 هَ . ق . و مقام وی به بیروت بود و هم بدانجا درگذشت . از سخنان اوست که گفت : الناس عندنا اهل العلم ؛ یعنی مردمی نزد ما دانشمندی است . و گفت عافیت ده بخش است نه بخش خاموشی است و یک بخش گریختن از مردمان . نقل است که ترسائی او را کوزه ٔ انگبین آورد و درخواست تا عبدالرحمن بوالی بعلبک نویسد تا خراج وی خط کند. ابوعلی گفت اگر خواهی انگبین تو ردّ کنم و بوالی بنویسم و اگر نه انگبین بپذیرم وننویسم . ترسا انگبین بازگرفت و او بوالی بعلبک بنوشت و سی دینار از خراج وی بیفکندند. وفات او بقول محمدبن سعد بشهر بیروت سال 157 هَ . ق . در خلافت ابی جعفربه هفتادسالگی بود و علی بن المدینی وفات وی را در سال 151 گفته است و ابن الندیم 159 آورده است و گوید: او راست کتاب السنن فی الفقه و کتاب المسائل فی الفقه .رجوع به صفةالصفوة چ حیدرآباد دکن ج 4 ص 232 شود.
ترجمه مقاله