ترجمه مقاله

ابوعمرو

لغت‌نامه دهخدا

ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) شیبانی اسحاق بن مرار الشیبانی النحوی اللغوی . او از مردم رماده ٔ کوفه است . و از موالی است و در بغداد مقام داشت و چون زمانی مجاور شیبان بود او را شیبانی خوانند. ابوعمرو یکی از ائمه ٔ اعلام در فنون لغت و شعر است و کثیرالسماع و ثقه در حدیث و جماعت بسیاری از او حدیث فراگرفته اند از جمله : امام احمدبن حنبل و ابوعبیدة قاسم بن سلام و یعقوب بن سکیت صاحب اصلاح المنطق ویعقوب بن سکیت گوید ابوعمرو صدوهیجده سال عمر یافت وتا گاه مرگ بدست خویش مینوشت و ابن کامل گوید: اسحاق بن مرار در سال 213 هَ . ق . در همان روز که ابوالعتاهیه و ابراهیم ندیم موصلی در بغداد وفات کردند به بغداد درگذشت و برخی دیگر گفته اند وفات او206 هَ . ق .بود و عمرش صدوده سال و ابن خلکان گوید و هو الاصح . او راست : کتاب الخیل . کتاب اللغات معروف به جیم و آنرا کتاب الحروف نیز گویند و کتاب النوادر الکبیر بسه املاء. کتاب غریب الحدیث . کتاب النحلة. کتاب الابل . کتاب خلق الانسان و دواوین شعرا را نزد مفضل ضبی خوانده بود و بیشتر بنوادر و حفظ اراجیز عرب متمایل بود و پسر او عمرو گوید: آنگاه که پدرم بگرد کردن اشعار عرب و تدوین آن پرداخت بهشتاد و چند قبیله آنها را بخش کرد و چون قبیله ای را به پایان میبرد مصحفی بخط خویش مینوشت و در مسجد کوفه مینهاد تا هشتاد و اند مصحف برآمد. و ابن الندیم در فهرست گوید: او اسحاق بن مرار شیبانی است بولاء یکی از بزرگان علم لغت و از روات ثقه ٔ دواوین اشعار همه ٔ قبائل عرب و کثیرالسماع است و پسران و نوادگان او کتب او را روایت کنند و از جمله ٔ آنها عمروبن ابی عمرو راوی کتاب الخیل و کتاب غریب المصنف و کتاب اللغات و کتاب النوادر و کتاب غریب الحدیث اوست و احمدبن حنبل در مجلس او حاضر می شد و از او حدیث می نوشت و ابوعمرو شیبانی به سال 206 هَ . ق . در یکصد و ده سالگی یا یکصدوهیجده سالگی درگذشت و ابن کامل گوید او و ابوالعتاهیه و ابراهیم موصلی 213 هَ . ق . به یک روز درگذشتند. و از کتب اوست : کتاب غریب الحدیث که عبداﷲبن احمدبن حنبل از پدر خود احمدبن حنبل واحمد از ابوعمرو روایت کند و کتاب النوادر معروف بحرف الجیم و کتاب النحلة و کتاب النوادر الکبیر و کتاب خلق الانسان و کتاب الحروف و کتاب شرح کتاب الفصیح و دردو مورد دیگر ابن الندیم نام او برده یکی در روات اشعار قبائل و دیگر در روات اشعار امروءالقیس بن حجر.
ترجمه مقاله