ترجمه مقاله

ابوفید

لغت‌نامه دهخدا

ابوفید. [ اَ ف َ ] (اِخ ) عمروبن حارث بن ثور [ و در بعضی نسخ : نور ] بن سعدبن حرملةبن علقمةبن عمروبن سدوس بن شیبانی سدوسی بصری . نحوی اخباری . و سیوطی در بغیه نام و نسب او را عمروبن منیعبن حصین السدوسی آورده و در شروح شواهد رضی مُؤَرِّج ذهلی بر وزن مُحدِّث سلمی شاعر اسلامی معاصر امویان ذکر شده و درصحاح از ابی سعید آمده است که : و منه المؤرج الذهلی جدالمؤرج الراویة سمّی لتأریجه الحرب و تأریشها بین بکر و تغلب و هما قبیلتان عظیمتان . و یاقوت نام او را مؤرج بن عمروبن الحارث بن منیع گفته است . او ازاعیان اصحاب خلیل و عالم بعربیت و حدیث و انساب است و از ابی زید انصاری اخذ روایت کرده و صحابت خلیل بن احمد داشته است و حدیث از شعبة بن الحجاج و ابی عمروبن العلاء و غیر آندو شنوده است و احمدبن محمدبن ابی محمد یزیدی و غیر او از مورّج روایت کنند. مورج با مأمون بخراسان شد و به شهر مرو سکونت گزید سپس بنیشابور آمد و بدانجا اقامت کرد و بمشایخ نیشابور املاء میکرد و آنان می نوشتند و گفته اند که اصمعی ثلث لغت عرب را از برداشت و خلیل نیز ثلثی و مورج دوثلث و ابومالک تمام لغت عرب را محفوظ بود و ابوعبداﷲ محمدبن عباس یزیدی از عم ّ خود و او از مورّج آرد که گفت : من از بادیه بحضر شدم از قیاس در لغت عرب چیزی نمیدانستم واول بار آنرا در حلقه ٔ ابی زید انصاری در بصره آموختم و باز ابوعبداﷲ مزبور گوید: مورج کسائی بجد من هدیه کرد و او در جواب قطعه ای به نظم باظهار شکر فرستادو یاقوت آن قطعه را را در معجم الادباء نقل کرده است . و از کتب ابوفید است : کتاب غریب القرآن ، کتاب الانواء، کتاب المعانی ، کتاب جماهیر القبائل ، کتاب حذق نسب قریش و غیره . و وفات وی به سال 195 هَ . ق . بود. و در کنیت او ابوفند و ابوفیل نیز ظاهراً به تصحیف آورده اند. رجوع به تاج العروس ماده ٔ ارج و معجم الادباء یاقوت در کلمه ٔ مؤرج و رجوع به فهرست ابن الندیم شود.
ترجمه مقاله