ترجمه مقاله

ابوهاشم

لغت‌نامه دهخدا

ابوهاشم . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) صوفی . اصل وی از کوفه است و شیخ تصوف بود بشام و در رمله میزیست و با سفیان ثوری معاصر بود و سفیان گفت لولا ابوهاشم الصوفی ما عرفت دقیق الریاء و اول کس که او را صوفی خواندند وی بود و پیش از او کسی را به این نام نخوانده اند و هم اول خانقاه که صوفیان را بنا کردند آن است که برمله ٔ شام کردند و او گوید: لقلع الجبال بالابر ایسر من اخراج الکبر من القلوب و هم او گوید: اخذ المرء نفسه بحسن الأدب تأدیب اهله . وقتی شریک قاضی را دید که از خانه ٔ یحیی بن خالد بیرون می آمد بگریست و گفت اعوذ باﷲ من علم لاینفع. وفات وی ببصره به سال 161 هَ . ق . بود. رجوع به نفحات جامی چ هند ص 22 و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 729 شود.و بعضی وفات ابوهاشم را سال 150 هَ . ق . گفته اند.
ترجمه مقاله