ترجمه مقاله

ابویحیی

لغت‌نامه دهخدا

ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) محمدبن معن بن محمدبن احمد صمادح منعوت به معتصم تجیبی صاحب المریه و بجایه و صمادحیه از بلاد اندلس . جدّ او محمدبن احمدبن صمادح به روزگار المؤید هشام بن الحکم الاموی صاحب شهر و شقه و اعمال آن بود پسر عم وی منذربن یحیی تجیبی به مخالفت او برخاست و جنگ در میان آن دو درگرفت و چون منذر صاحب جیش کثیر بود بر وی غلبه کرد و ابویحیی از دفع وی عاجز ماند و شهر شقه را ترک گفت و از آنجا بگریخت و علقه ای از وی بدان شهر بر جای نماند و او صاحب رأی و دهاءو بیان نیکو بود و پسر وی معن والد ابویحیی محمد معتصم مصاهر عبدالعزیزبن ابی عامر صاحب بلنسیه بود و آنگاه که زهیر غلام پدر او صاحب المریه کشته شد عبدالعزیز مریه را متصرف گشت و مجاهدبن عبداﷲ العامری مکنی به ابوالجیش صاحب دانیه بر او حسد برد و بقصد بلاد عبدالعزیز لشکر کشید و او در این وقت به المریه مشغول امر ترکه ٔ زهیر سابق الذکربود و چون خبر خروج مجاهد بشنید از المریه بقصد اصلاح کار بیرون شد و داماد و وزیر خویش معن بن صمادح پدرابویحیی محمد معتصم را بخلیفتی در شهر گذاشت و او در امانت خیانت ورزید و ویرا از امارت طرد کرد و همه ٔملوک طوایف اندلس این کار وی را قبیح شمردند لیکن کار گذشته بود و چون او درگذشت ملک بفرزند او معتصم صاحب ترجمه رسید و از نامهای خلفا بر خویش نهاد. و او مردی سخی بود با علم و بردباری بسیار و مردمان از هر صنف روی بدو کردند و فحول شعرای عصر در دربار وی گرد آمدند مانند عبداﷲبن الحداد و ابوالقاسم الاسعدبن بلیطه و غیر آن دو و آنگاه که امیریوسف بن تاشفین بشبه جزیره ٔ اندلس آمد معتصم با او انس و اختصاصی تمام پیدا کرد و بیشتر از ملوک طوایف نیز بیوسف بن تاشفین روی آوردند و آنگاه که یوسف نیت خویش نسبت بمعتمد بگردانید و معتمد دشمنی خویش با او آشکار کرد معتصم با معتمد موافقت و همدستی کرد و آنگاه که امیر یوسف قصد بلاد اندلس کرد عزم کرد تا هر دو را دستگیر و از سلطنت خلع کند و معتصم در این وقت در روز پنجشنبه ٔ 22 ربیعالاول 484 هَ . ق . به المریه درگذشت و جسد وی در باب الخوخه بخاک سپردند.
ترجمه مقاله