ترجمه مقاله

ابویزید

لغت‌نامه دهخدا

ابویزید. [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) ابن مبارزالدین محمد مظفری . چون سلطان زین العابدین بن شاه شجاع بسلطنت رسید (786 هَ . ق .) ابویزید جانب سلطان زین العابدین را رها کرده بلشکریان شاه یحیی پیوست و بهمین علت سلطان زین العابدین چون از عهده ٔ شاه یحیی برنمی آمد با او صلح کرد و حکومت ابرقو را به ابویزید داد و پس از چندی ابویزید از جانب شاه یحیی حاکم نطنز گردید و چون سلطان زین العابدین بن شاه شجاع اصفهان را تسخیر کرد وبنطنز شتافت ابویزید را مغلوب ساخت و او بلرستان گریخت و وی به سال 788 جماعتی را گرد آورده بکرمان آمد. سلطان احمد در صدد دعوت او بخدمت خود بود ولی چون شنید که اتباع گرسنه ٔ او بغارت آبادیها و تعدی بمردم پرداخته اند او را بکرمان راه نداد و ابویزید بیزد نزد شاه یحیی رفت . بعدها در جنگ میان شاه یحیی (به اتفاق سلطان ابواسحاق حاکم سیرجان ) و سلطان احمد در کرمان ، ابویزید از طرف برادر خود مردانگیها نمود و شاه یحیی شکست یافت و سلطان ابواسحاق گرفتار گشت . وفات ابویزید در شوال 792 هَ . ق . اتفاق افتاد و او پادشاهی زیباطلعت و پسندیده سیرت بود و مدت عمر او سی وشش سال و هفت ماه بود. رجوع به حبط ج 2 ص 99 تا 101 شود.
ترجمه مقاله