ترجمه مقاله

ابویزید

لغت‌نامه دهخدا

ابویزید. [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) خداش بن بشربن خالد بصری التمیمی . ابن الحارث .معروف به بعیث بصری . او خطیبی بلیغ و شاعری نیکوشعربود و میان او و جریر مهاجاتی است که نزدیک چهل سال بکشید و هیچ یک بر دیگری غالب نیامد و در عرب چه درجاهلیت و چه در اسلام مهاجاتی بدین گونه و با این طول مدت بی نظیر است . و از هجای ابویزید است جریر را:
اذا طلع العیوق اوّل کوکب
کفی اللؤم عند الناز حین جریر
الست کلیباً ثم امک کلبة
لها بین اطناب البیوت هریر
ولو عند غسان السلیطی عرست
رعا قرن منها و کأس عقیر
اتنسی نساء بالیمامة منکم
نکحن عبیداً ما لهن ّ مهور.
و هم او راست در این معنی :
کلیب لئام الناس قد یعلمونها
و انت اذا عدّت کلیب لئیمها
اترجو کلیب ان یجی ٔ حدیثها
بخیر و قد اعیا کلیبا قدیمها.
و نیزدر همین مقصود:
اذا ایسرت معزی عطیة و ارتعت
بلاغاً من الموت اجتواها جمیعها
تعرّضت لی حتی صککتک صکة
علی الوجه یکبو للیدین امیمها
الیست کلیب الأَم الناس کلهم
و انت اذا عدّت کلیب لئیمها.
و هم در این باب :
اشارکتنی فی ثعلب قد اکلته
فلم یبق الاّ رأسه و اکارعه
فدونک خصییه و ما ضمت استه
فانک رمّام خبیث مراتعه .
و جریر در هجاء خداش گوید:
الم ترَ انّی قدرمیت ابن فرتنا
بصمّاء لایرجو الحیاة امیمها
له ام ّ سوء بئس ما قدمت له
اذا فرط الأحساب عدقدیمها.
و وفات بعیث به بصره در خلافت ولیدبن عبدالملک به سال 134 هَ . ق . بود. (معجم الأدباء ج 4 ص 173).
ترجمه مقاله