ابکلغتنامه دهخداابک . [ اَ ب َک ک ] (ع ص ) سال قحط. || کسی که فراهم و مزدحم سازد خران و مواشی و مانند آن را. (منتهی الارب ). || مزدوری که سعی کند درامور اهل خود. || بریده دست . ج ، بُکّان .