ابیق
لغتنامه دهخدا
ابیق . [ اَ ] (ص )این صورت را صاحب فرهنگ شعوری آورده و بدین بیت آذری تمثل جسته و معنی آنرا کبود گفته است :
نسای شام پس پرده های چرخ شدند
لوای روز چو برزد سر از فضای ابیق .
و این غلط است چه در شعر آذری ابیو است که صورتی است از آبی بمعنی کبود.
نسای شام پس پرده های چرخ شدند
لوای روز چو برزد سر از فضای ابیق .
و این غلط است چه در شعر آذری ابیو است که صورتی است از آبی بمعنی کبود.