ترجمه مقاله

اتسام

لغت‌نامه دهخدا

اتسام . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) داغ و نشان پذیرفتن . (منتهی الارب ). بچیزی نشان شدن . || خویشتن را بچیزی داغ و نشان کردن . (منتهی الارب ). خود را بچیزی نشان کردن . خویشتن را نشان کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
ترجمه مقاله