ترجمه مقاله

اثلاج

لغت‌نامه دهخدا

اثلاج . [ اِ ] (ع مص ) اِثلاج سماء؛ برف باریدن آسمان . || برفناک شدن روز. برف داشتن روز: اثلج یومنا؛ امروز برف بارید. || اثلاج نفس به ؛ یقین کردن دل به . مطمئن گردیدن به . || شادمان کردن کسی را. گشاده کردن دل . || برف زده شدن . در برف شدن . || به برف رسیدن . || اثلاج ماء بئر؛ بازایستادن آب چاه : اثلج ماءالبئر. || ظفر یافتن . || رستگار شدن . || رسیدن چاهکن به گل : حَفَر حتّی اَثْلَج َ.
ترجمه مقاله