ترجمه مقاله

اثیر

لغت‌نامه دهخدا

اثیر. [ اَ ] (اِخ ) مجدالدین . مؤلف حبیب السیر در تحت عنوان ِ «گفتار در بیان وصول اختر طالع مجدالملک یزدی به اوج اقبال و رجعت کوکب دولت خواجه شمس الدین محمد بحدود وبال » (ج 2 صص 37 - 38) آرد: مجدالملک که ولد صفی الملک ابوالمکارم بود در سلک وزیرزادگان یزد انتظام داشت بواسطه ٔ حدوث بعضی از وقایع از اتابک یوسف شاه یزدی رنجیده به اصفهان شتافت و ملازمت خواجه بهاءالدین محمد اختیار کرده چون او را بغایت درشت خوی یافت بخدمت صاحب سعید خواجه شمس الدین محمد مبادرت نمود و جناب صاحبی شغلی از اشغال دیوانی در عهده ٔ او کرده ، مجدالملک کماینبغی از عهده ٔ سرانجام آن مهم بیرون آمد اما در آن اثناء، امارات نفاق در ناصیه ٔ احوال او ظاهر گشت وسعایت اهل حسد علت مدد شده ، نقد اعتماد و خلوص اعتقاد وزیر نیکونهاد نسبت به مجدالملک مغشوش گشت و بفساد و حرمان روزگار میگذرانید و نزد امرا تردد کرده اساس معرفت مستحکم میگردانید. دراثنای آن اوقات ، روزی مجدالدین اثیر که نایب خواجه عطاملک بود بتقریبی شمه ای از عظمت پادشاه مصر و کثرت لشکر آن دیار به بعضی از همنشینان خود میگفت و مجدالملک آن سخنان را شنیده آغاز خباثت کرد و بوسیله ٔ یکی از معتبران بعرض اباقاخان رسانید که مجدالدین اثیر که از جمله ٔ مخصوصان برادر صاحب دیوان است ، بنابر اشارت و استصواب اخوین بامصریان زبان یکی دارد و پیوسته در مجالس ، زبان بمدح سلطان مصر میگشاید. از استماع این حدیث نایره ٔ خشم اباقا اشتعال یافته ، فرمان داد که تا مجدالدین اثیر را گرفته و در شکنجه کشیدند و او را ایذای بسیار نمودند تا بمدعای مجدالملک اقرار نماید و چون آن سخن کذب محض و افترای صریح بود، مجدالدین مقر نیامد و پادشاه او را به صاحب سعید سپرد. جناب صاحبی چون عناد مجدالملک را به این مثابه مشاهده فرمود، او را نامزد ضبط اموال سیواس کرده ، مبلغی گرامند نزد وی فرستاد...چون مجدالملک دید که مکاید او در شأن صاحب آصف نشان چندان تأثیری نکرد در غمز و سعایت برادرش علاءالدین عطاملک سعی نمودن گرفت و نایب او مجدالدین اثیر را بفریفت تا در برابر صاحب علاءالدین آمده ، تقریر کرد وفرمان اباقاخان به اخذ و قید عطاملک صادر گشت ...»
ترجمه مقاله