ترجمه مقاله

اجان

لغت‌نامه دهخدا

اجان . [ اُ] (اِخ ) شهری است خرد در آذربایجان و بین آن و تبریز ده فرسنگ راه است و در راه ری به تبریز واقع است ویاقوت حموی آن را دیده و گوید: دارای حصار و بازار است ، لیکن اغلب آن خراب شده است . (معجم البلدان ). مؤلف مرآت البلدان آرد: صاحب معجم البلدان یک اجان در حرف الف و جیم ذکر کرده ، یک اوجان در حرف الف و واو . در اجان گوید شهر کوچکی است ... و در اوجان گوید شهری است در آذربایجان از اقلیم چهارم . در فرامین قدیم در جزو رستاق مهرانرود محسوب بوده ولی این سهو است . بنای اوجان را بیژن نبیره ٔ گودرز کرده و غازان خان دوباره آن را ساخته و شهراسلام نام نهاده و دیواری دورش کشیده که سه هزار قدم طول داشته . هوایش ردی ّ و از آب کوه سهند مشروب میشود. حاصلش گندم و سبزیجات . سکنه ٔ آن سفیدپوست و شافعی باشند. چند تن هم عیسوی دارد. صدوده هزار دینار بخزانه میدهند. آبادیهای عمده ٔ متعلق به این شهر، سریزان و جنگان است ... مؤلف گوید اوجان الحال چمنی را گویند که محل اردو و مشق افواج آذربایجان است . این چمن بسیار خوش آب وهوا و هوایش سرد و نهایت سبز و خرم میباشد. خاقان مغفور [ فتحعلیشاه ] عمارتی آنجا بنا کرده که الاَّن باقی است و این چمن آبادی بزرگی هم دارد.
ترجمه مقاله