ترجمه مقاله

اجرام

لغت‌نامه دهخدا

اجرام . [ اِ ] (ع مص ) گناه کردن . اِجترام . (منتهی الارب ). جرم کردن . (زوزنی ). || گناه جستن : اجرم َ علیه ؛ گناه جست بر وی و جنایت نهاد و کذلک اجرم الیه . || بزرگ و کلان گردیدن . || صاف شدن گونه : اجرم لَونه . || اَجرَم الدم ُ به ؛ چسبید خون به وی . || صاف شدن آواز. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله