ترجمه مقاله

اجزاء

لغت‌نامه دهخدا

اجزاء. [ اِ ] (ع مص ) اجزاء سکین ؛دسته کردن کارد را. (منتهی الارب ). کارد را دسته کردن . (تاج المصادر). || اَجزی کذا عن کذا؛ نائب غیر و کافی کسی شد. (منتهی الارب ). کفایت کردن . (تاج المصادر). || بی نیاز کردن از... (منتهی الارب ) (زوزنی ). || بی نیاز شدن . (منتهی الارب ). بسنده بودن . (تاج المصادر). بس شدن . (وطواط). || بسنده کنانیدن : اَجزَاء الابل بالرطب عن الماء؛ بسنده کنانید شتران را از آب بعلف . (منتهی الارب ). || دختر زادن (زن ) . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || اجزاء الخاتم فی الاصبع؛ داخل کردن انگشتری در انگشت . (منتهی الارب ). || پیچیده گیاه شدن چراگاه . || حق گذاردن . مکافات کردن از چیزی . (منتهی الارب ). جزا دادن . || جزو جزو کردن . (وطواط). || جزیه دادن .
ترجمه مقاله