ترجمه مقاله

اجمام

لغت‌نامه دهخدا

اجمام . [ اِ ] (ع مص ) آسایش دادن (ستور را). (منتهی الارب ). برآسایانیدن . (تاج المصادر) : ملک نوح و امیر سبکتکین و محمود از بهر اجمام مراکب و رکائب و اقتسام غنایم و رغائب دو سه روزی به هراة توقف کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || نزدیک آمدن . (تاج المصادر). نزدیک شدن کار: اجمام الامر. (منتهی الارب ). || گذاشتن آب را تا گرد آید. (منتهی الارب ). || اجمام المکوک ؛ پیمودن پیمانه ٔ سربرآورده بعد پُری . (منتهی الارب ). کوت کردن پیمانه . پر کردن پیمانه . (تاج المصادر). || اجمام الفرس ؛ سواری کرده نشدن اسب . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله