احبنلغتنامه دهخدااحبن . [ اَ ب َ ] (ع ص )مستسقی . مرد استسقاگرفته . آنکه استسقا دارد. (تاج المصادر). آنکه علت استسقا دارد. (زوزنی ). || کلان شکم . (منتهی الارب ). مؤنث : حَبْناء. ج ، حُبن .