ترجمه مقاله

احتباس

لغت‌نامه دهخدا

احتباس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) واداشته شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بازداشته شدن .
- احتباس بول ؛ بازایستادن بول .شاشبند. اُسر.
|| واداشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). بازداشتن . || خسیس و ناکس شمردن . || بخل کردن . (غیاث ). || بند گردیدن . || در زندان شدن . || (اصطلاح طب ) مقابل استفراغ . مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: احتباس با باء موحده نزداطباء احتقان مواد در بدن باشد. و این لفظ هم بطریق لازم و هم بطریق متعدی استعمال شود. و احتباس طمث نیز از این ماده است ، چنانکه در کتاب حدودالامراض بیان کرده است .
- احتباس الطمث ؛ مرض مخصوص زنان (اصطلاح طب ) .
- احتباس خون (اصطلاح طب ) .
ترجمه مقاله