احتجاملغتنامه دهخدااحتجام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حجامت خواستن . || حجامت کردن . (زوزنی ) : طفل می ترسد ز نیش و احتجام مادر مشفق در آن دم شادکام .مولوی .