ترجمه مقاله

احداث

لغت‌نامه دهخدا

احداث . [ اِ ] (ع مص ) ظاهر و پیدا کردن . || زنا کردن . || شکستن وضو. || صیقلی کردن شمشیر را. (منتهی الارب ). آهن بزدودن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || نو ایجاد کردن . (منتهی الارب ). نو کردن .(زوزنی ). نو پیدا کردن . (مؤید الفضلاء). || حَدَث کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). غایط کردن . || احداث ، ایجاد و خلق چیزی است که مسبوق بزمان و مدّت باشد. (تعریفات ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: احداث بکسر الف مرادف تکوین است و برخی گفته اند مرادف نیست و شرح آن در ضمن تفسیر و معنی لفظ تکوین بیاید و مختصری از مبحث احداث و تکوین در ضمن شرح و معنی لفظ ابداع بیان شد. بدانجا مراجعه شود.
- احداث کردن ؛ نو آوردن . بنوی کردن .
ترجمه مقاله