ترجمه مقاله

احداث

لغت‌نامه دهخدا

احداث . [اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَدَث . جوانان . نوجوانان : مجالسة الأحداث مفسدة الدین . (امیرالمؤمنین علی علیه السلام ). و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند. (کلیله و دمنه ). که از احداث فقهای حضرت و افراد علمای دولت بمزیت هنر و مزید خرد مستثنی است . (کلیله و دمنه ). اما جماعتی احداث از سر نزق شباب و قلت تجارب و غفلت از عواقب امور، سر باز زدند و ازآن قرار تجافی نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || احداث دَهر؛ سختیهای زمانه . بلاهای روزگار. || بارانهای اوّل سال . || احداث موجبه ٔ وضوء؛ حدثها که وضو باطل کند (اصطلاح فقه ).
ترجمه مقاله