ترجمه مقاله

احد

لغت‌نامه دهخدا

احد. [اَ ح َ ] (ع ص ، اِ) یکی . یگانه . || یکم .
- احدی ؛ یک تن . هیچکس . کسی : عاجز نمیکند او را هیچ دشواری و مفر و گریزگاهی نیست هیچ احدی را از قضای او. (تاریخ بیهقی ).
|| کس . دیّار: ما فی الدّار اَحد؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ). || روز یکشنبه . ج ،آحاد، احدان و یا احد جمع ندارد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله