ترجمه مقاله

احراض

لغت‌نامه دهخدا

احراض . [ اِ ] (ع مص ) پدر فرزند ناخلف شدن . (منتهی الارب ). فرزند بد زادن . (تاج المصادر). || سخت بیمارکردن . (زوزنی ). بیمار افکندن . (منتهی الارب ): احرضه اﷲ. || نزار کردن عشق مردم را. (زوزنی ). || گداختن بدن را و نزدیک بمرگ کردن . || خداوندِ معده ٔ فاسد گردانیدن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله