ترجمه مقاله

احصاد

لغت‌نامه دهخدا

احصاد. [ اِ ] (ع مص ) احصادِ حبل ؛ سخت تافتن رسن را. (منتهی الارب ). سخت بتافتن و ببافتن رسن . (زوزنی ). || احصاد زرع ؛ بهنگام درو رسیدن کشت و به درو آمدن . (منتهی الارب ). به درو آمدن کشت . (زوزنی ) (تاج المصادر).
ترجمه مقاله