ترجمه مقاله

احصاف

لغت‌نامه دهخدا

احصاف . [ اِ ] (ع مص ) استوار کردن . (زوزنی ): احصاف امر؛ استوار و مستحکم کردن کار. احصاف حبل ؛ استوار بستن رَسَن . (منتهی الارب ). نیک تافتن رسن . (تاج المصادر). || احصاف ثوب ؛ نیک بافتن جامه . (منتهی الارب ). || گام نزدیک نهادن برفتن . بشتاب دویدن . (زوزنی ). نیک دویدن . (تاج المصادر). || دور کردن . || بپایان رسانیدن .
ترجمه مقاله