ترجمه مقاله

احص

لغت‌نامه دهخدا

احص . [ اَ ح َص ص ] (ع ص ) روز که در آن آفتاب روشن و هوا صافی باشد. یوم صحو. || نامبارک . شوم . بداختر. || شمشیر بی جوهر و بدیمن . (منتهی الارب ). || طائر اَحَص ّالجناح ؛ مرغ که پرهای بازوی وی رفته باشد. (منتهی الارب ). || مرد موی رفته از سر. (منتهی الارب ). آنکه مویش ریزیده باشد. اندک موی سر. (تاج المصادر). کم موی . آنکه مویش فروریزیده باشد. (زوزنی ). مؤنث : حَصّاء. ج ، حُص ّ.
ترجمه مقاله