ترجمه مقاله

احناق

لغت‌نامه دهخدا

احناق . [ اِ ] (ع مص )بخشم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || کینه ور شدن . (زوزنی ). سخت کینه گرفتن . || احناق زرع ؛ از غلاف برآمدن و منتشر شدن خازهای خوشه ٔ زراعت . || باریک کوهان و میان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). باریک شدن کوهان شتر. || احناق حمار؛ باریک شدن و لاغر و نزار شدن خر اولاغ از بسیاری گشنی : احنق الحمار. || اِحناق صُلب ؛ چسبیدن پشت بشکم و همچنین است : اِحناق سنام .
ترجمه مقاله