احناکلغتنامه دهخدااحناک . [ اِ ](ع مص ) مجرّب کردن روزگار مردم را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). آزموده گردانیدن روزگار مردم را. احناک سن ّ کسی را؛ استوارخرد کردن تجربه ها و آزمونها او را. || ردّ کردن : اَحنکه ؛ رد کرد آن را.