ترجمه مقاله

اختلاس

لغت‌نامه دهخدا

اختلاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ربودن . (تاج المصادر بیهقی ). مخالسه . تخلس . (زوزنی ). || زود ربودن . سلب کردن . || مؤلف آنندراج آرد: فی الاصطلاح ، ادا کردن است معانی مدح (را) در غزل و یا برعکس . مثال اول ، میرزا صائب گوید:
خاکدان دهر مفلس بود از نقد مراد
دستهابر هم زدی دریا و کان آمد پدید.
مثال دوم ، طالب آملی در تعریف اسپ گوید:
در شکیلش پا بسان ساق خلخال آشنا
در جدارش دست همچون ساعد دستینه دار.
شکیل رسن اسب را گویند. (از مطلعالسعدین و منتهی الارب ). وصاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اختلاس بمعنی ربودن است . و آن چنان باشد که معنی غزل بمدح آورند. و یا معنی مدح بغزل آورند. مثال اول ، مصرع :
رُمح تو راست چون قدِ زیبای دلبران .
مثال دوم ، مصرع :
همی از راستی قدّت برُمح شاه دین ماند.
کذا فی جامعالصنایع. و اختلاس نزد قاریان ، ترک تکمیل حرکت را گویند. کما فی شرح الشاطبی . || (اصطلاح تجوید) یکی از اقسام وقف است که در موقع وقف دو ثلث حرکة حرف موقوف علیه تلفظ شود. || (اصطلاح فقه ) مالی را از محل غیر حرز و بطور مخفی ربودن و آن با سرقت فرق دارد. ابوسالم السلولی ، قال : کنت عندالحسن بن علی جالساً اذا اتی بشاب فقیل انه سرق فقال له الحسن هل اختلسته قال بل سرقته قال اذهبوا به فاقطعوا . (الکنی والاسماء للدولابی ). رجوع به مختلس شود.
ترجمه مقاله