ترجمه مقاله

اخصاب

لغت‌نامه دهخدا

اخصاب . [ اِ ] (ع مص ) فراخ سال شدن . || فراخ سال یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). || فراخ حال گردیدن . || بابر شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). باثمر و برومند شدن زمین . آبادان شدن زمین . || اخصاب عِضاه ؛آب تا ریشه های آن رسیدن . || فربه کردن .
ترجمه مقاله