ترجمه مقاله

اخضر

لغت‌نامه دهخدا

اخضر. [ اَ ض َ ] (اِخ ) (بحر... یا خلیج ...) از شعب پنجگانه ٔ بحرالهند. رجوع به حبط ج 2 ص 409 و413 شود. دریای اخضر که اقیانوس مشرقی گفتیم و حد او آنک معلومست از آخر عمارت جنوب تا بخط استوا و جزیره ٔ واق واق و شهرهای واق واق و ناحیت چینستان و کرانه ٔ شهرهای تغزغز و خرخیز است و مر این دریا را هیچ خلیج معروف نیست . (حدود العالم ). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 470، 472، 474 و 479 شود. || جغرافیون عرب این نام را اکثر بمحیط کبیر و گاه بدریای سفید (مدیترانه ) داده اند. (قاموس الاعلام ترکی ).
- دریای اخضر ؛ مجازاً آسمان :
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما.

حافظ.


- || یکی از شعب خمسه ٔ بحرالهند.
ترجمه مقاله