اخمه رو
لغتنامه دهخدا
اخمه رو. [ اَ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) ترش رو. تنگخو. بدخو. ترش رخساره . تلخ ابرو. تلخ جبین . برج زهرمار. کالح . عبوس .
- اخمه رو کردن ؛ روی ترش کردن :
نیاید چو بر صفحه خط زآن نکو
چو مسطر بکاغذ کند اخمه رو.
- اخمه رو کردن ؛ روی ترش کردن :
نیاید چو بر صفحه خط زآن نکو
چو مسطر بکاغذ کند اخمه رو.
ملاّ طغرا.