ترجمه مقاله

ادرعی

لغت‌نامه دهخدا

ادرعی . [ ] (اِخ ) (به معنی قوی ) یکی از دو پایتخت باشان است که کوه و تپه های آن به اسم ادرع معروف اند و در شصت میلی بصری واقع است و عمارات بسیار و حوضهای بزرگ دارد و آب چاههایش شیرین و خوشگوار است و در جوار این شهر، بنی اسرائیل عوج ملک باشان را هزیمت دادند. (سفر اعداد 21: 33 - 35، سفر تثنیه 1:4 و 3:1 - 3، صحیفه ٔ یوشع 12:4) و ملک او در قسمت سبط منسه داخل شد (صحیفه ٔ یوشع 13:31) و خرابه ٔ سنگی و سرازیر آن مسافت بسیاری را پوشیده است و دور نیست که رفتن بر آنجا ممکن نباشد. این مکان جائی بود در اوایل قرنهای میلادی و در ایام مبشران مسیحی قدری مشهور بود و اکنون به ادرا معروف و تخمیناً در چهارمیلی مخرج دریای جلیل واقع است . دوم یکی از شهرهای نفتالی که اکنون خرابه و بمسافت دو میل بجنوب قادش واقع است . (صحیفه ٔ یوشع 19:37) و بزعم پورتر، تل خریبه و بگمان کاند، یاترا است . (قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله