ترجمه مقاله

ادلاء

لغت‌نامه دهخدا

ادلاء. [ اِ ] (ع مص ) بچاه فرو رها کردن دلو. (منتهی الارب ). دلو فروگذاشتن یعنی آویختن . (زوزنی ). فروگذاشتن دلو. (تاج المصادر بیهقی ):
ولیکن اَدْل ِ دلوَک فی الدلاء.
|| رشوه دادن ، چنانکه به قاضی . || انداختن کار بکسی . || فروهشتن شرم مرد. || کشیدن . || ادلاءِ برحم ؛ وسیله و خویشی جستن بقرابت رحم . || ادلاء دابه ؛ برآوردن ستور نَره را برای کمیز انداختن و جز آن . || ادلاء در حق کسی ؛ زشت گفتن درباره ٔ او. || اِدلاء بحجت خود؛ دلیل آوردن . حجت آوردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || اِدلاء بمال ؛ دادن مال خود به ....
ترجمه مقاله