ترجمه مقاله

اذرعفاف

لغت‌نامه دهخدا

اذرعفاف . [ اِ رِ ] (ع مص ) بگذشتن . رفتن . اذرعفاف ابل ؛ بطور خود رفتن شتر. || (یا) بشتاب رفتن شتر. || حریص کردن برای کارزار. اذرعفت الابل ؛ مضت علی وجوهها لغة فی ادرعفت بالدال المهملة فی معانیها التی ذکرت هناک و المذرعف ؛ السریع و اذرعف الرجل فی القتال ؛ ای استنتل من الصف . (تاج العروس ).
ترجمه مقاله