اذمقرارلغتنامه دهخدااذمقرار. [ اِ م ِ ] (ع مص ) اذمقرار لَبَن ؛ پاره پاره شدن شیر. بریدن شیر. وریدورید شدن . || اذمقرار دَم ؛ پاره پاره شدن خون . لخت لخت شدن خون .