ترجمه مقاله

ارباع

لغت‌نامه دهخدا

ارباع . [ اِ ] (ع مص ) به چهارسال درآمدن گوسپندو پنجم گاو و اسب و هفتم شتر. || در علف بهاری درآمدن قوم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مقیم بودن به منزل بهاری . (از منتهی الارب ). || در علف بهاری رها کردن ستور را. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || علف بهاری آوردن ابر. (از ذیل اقرب الموارد). || خداوند شتران «ربع» شدن . (از منتهی الارب ). || در پیری فرزند شدن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به بهار در نتاج آمدن شتر. (از منتهی الارب ). || بند شدن زهدان ناقه و قبول نکردن آب نر را. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || بسیار شدن آب چاه . || زود بازآمدن نوبت آب خوردن . (ازمنتهی الارب ). || گذاشتن شتران را تا هرگاه خواهند آب خورند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بسیار نکاح کردن . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || سؤال کردن سائل و رفتن و بازآمدن او. || به آب و روستا درآمدن قوم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شتافتن شتران به آبشخور و به غیر وقت بر آن وارد شدن . (از ذیل اقرب الموارد). || ترک دادن عیادت بیمار را دو روز و به روز سیوم برآمدن .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تب چهارم آمدن . (المصادر زوزنی ). دچار تب «ربع» شدن وفعل آن مجهول بکار رود. (اقرب الموارد). || دندان رباعیه ٔ ستور بیوفتیدن . (المصادر زوزنی ).
ترجمه مقاله