ارتلغتنامه دهخداارت . [اَ رَت ت ] (ع ص ) گنگلاج . شکسته زبان . گرفته سخن . (مهذب الاسماء). آنک زبان وی درآویزد در سخن . (تاج المصادر بیهقی ). آنکه زبانش درآویزد در سخن گفتن . (زوزنی ).