ترجمه مقاله

اردام

لغت‌نامه دهخدا

اردام . [ اِ ](ع مص ) همیشه بودن . || اردام سحاب ؛ ساکن و برجای ماندن ابر. (منتهی الارب ). || همیشه شدن . اردام حُمّی ̍؛ بر جای و لازم ماندن تب . پیوسته شدن تب . (تاج المصادر بیهقی ). || اردام شجر؛ سبز شدن و برگ برآوردن پس از آنکه خشک بود. برگ آوردن و سبز گردیدن درخت بعد خشکی . (منتهی الارب ). || اردام بعیر؛ بپا زدن شتر را تا تیز رود.
ترجمه مقاله