ترجمه مقاله

ارزاغ

لغت‌نامه دهخدا

ارزاغ . [ اِ ] (ع مص ) اِرزاغ ریح ؛ نم آوردن باد سرد. (منتهی الأرب ). || ارزاغ محتفر؛ بگل زمین رسیدن حفّار (کننده ). (منتهی الأرب ). بگل تر رسیدن . || ارزاغ ماء؛ کم شدن آب . (منتهی الأرب ). || ارزاغ ارض ؛ گل ناک گشتن آن . || ارزاغ در کسی ؛ طمع کردن در او و بسیار رنجانیدن او یا خوار داشتن و عیب کردن وی و ضعیف شمردن او. || ارزاغ مطر ارض را؛ گلناک کردن باران زمین را. (منتهی الأرب ). تر کردن باران زمین را. گل انگیختن .
ترجمه مقاله