ترجمه مقاله

ارستوقلیس

لغت‌نامه دهخدا

ارستوقلیس . [ اَ رِ ] (اِخ ) حکیم مشائی یونانی از مردم مِسِّن .وی در مائه ٔ دوم میلادی میزیسته و مؤدب سِپتیم سِوِر بود. || مجسمه ساز یونانی متولد در سیدُنی در اقریطش . وی در عصری نامعین قبل از میلاد میزیست .او برای شهر اِلیس هرکولی سوار اسب ساخته که با یک زن آمازون میجنگد تا کمربند او را برباید. وی را ارستوقلیس سیسیونی نامیده اند، زیرا در شهر سیسیون کار کرده است . جای تعجب است که قفطی در تاریخ الحکماء (ص 24) در ترجمه ٔ افلاطون آرد: و لما استکمل احدی و ثمانین سنة من عمره مات و دُفِن بالبساتین فی اقاذامیا... و لما قبر کتب علی قبره بالرومی ما تفسیره بالعربی ههنا موضع رجل و هو ارستوقلیس الالهی (؟) و قد تقدم الناس و علاهم بالعفة و اخلاق العدل ... و لیس فی ذلک جسد هذا من الجهة الواحدة علی القبر و من الجهة الاخری اما الارض فانها تُغطی جسدافلاطون هذا و اما نفسه فانها فی مرتبة من لایموت . و رجوع به ارسطوقلیس شود.
ترجمه مقاله